دیکتاتور‌سوزانِ چهارشنبه سوری ۸۸ و چشم‌اندازهای سال جدید

چندین سالی هست که نویسنده‌ی این مطلب از چهارشنبه سوری به عنوان روز «تمرین انقلاب» یاد می‌کند. هر کسی که در مراسم چهارشنبه‌سوری شهرهای بزرگ ایران شرکت کند٬ متوجه چرایی چنین احساسی می‌شود.

چهارشنبه سوری از رسم‌های قدیمی مردم ایران است که رژیم ابله اسلامی فکر کرده برای مسلط ساختن ایدئولوژی مذهبی خود و البته مهم‌تر از آن جلوگیری از برگزاری مراسم‌های توده‌ای اینچینی٬ می‌تواند جلویش را بگیرد و همیشه به هزار شکل با آن مخالفت کرده. با این حال هر سال نه تنها صد ها هزار نفر در سراسر کشور این جشن را برپا می‌کنند که در سال‌های اخیر علاوه بر سنت‌های همیشگی ترقه‌بازی و آتش‌بازی٬ رقص و شادی و سرور و شکستن دیوارهای جدایی جنسی هم به آن اضافه شده. چندین سال است که در چهارشنبه سوری شهر به دست مردم می‌افتد و بسیجی‌ها و حکومتی‌ها برای چند ساعت و یک شب هم که شده توان حکومت را از دست می‌دهند. اگر آن‌ها جرات کنند به محله‌ای که دختران و پسران دست هم را گرفته و می‌رقصند گیری دهند و ایرادی بگیرند٬ مردم محل معمولا آن‌ها را روانه می‌کنند!

خلاصه چند سالی است که مردم در چهارشنبه سوری کنترل شهرها را برای یک شب هم که شده به دست خود می‌گیرند و از این رو است که چند سالی است گفته‌ایم چهارشنبه سوری می‌تواند تمرین انقلاب باشد: یعنی وقتی که مردم به پا می‌خیزند تا کنترل کل جامعه را از دست دولت خارج کنند.

چهارشنبه سوری ۸۸ اما کار دیگر از «تمرین» انقلاب گذشته بود. آخرین چهارشنبه‌ی ۸۸ در متن انقلاب عظیمی از راه رسید که ۹ ماه است جامعه‌ی ایران را زیر و رو کرده و خواب خوش را از جمهوری اسلامی گرفته. در عین حال اما باید فورا اضافه کنم که این در ضمن در پسِ یکی دو ماه فضای اختناق از راه رسید که جمهوری اسلامی تلاش کرده بود پس از ۲۲ بهمن بر پا کند.

این تلاش برای ایجاد اختناق هر چه به چهارشنبه سوری نزدیک‌تر می‌شدیم بالاتر می‌گرفت. رژیم اسلامی هر کاری از دستش بر می‌آمد کرد تا جلوی چهارشنبه‌سوری انقلابی را بگیرد.

دایناسورهای جمهوری اسلامی هنوز نفهمیده‌اند که مردم انقلابی و به‌تنگ‌آمده را که برای نبرد نهایی به صحنه آمده‌اند با ارعاب‌های احمقانه‌ نمی‌شود به خانه فرستاد. آن‌ها از چندین روز قبل روند هشدارها را به اوج رساندند: نیروی انتظامی‌شان شروع کرد به اخطار و هشدار پی در پی دادن٬ مانور دادن٬ ممنوع کردن فروش ترقه و فشفشه و بالاخره خود جناب دیکتاتور وارد شد و رسما فتوا داد که چهارشنبه سوری هم از لحاظ شرعی و هم از لحاظ عقلی (!)‌ باطل است. همه می‌دانند که فتوای «شرعی» این مرجع محترم٬ در واقع تهدیدی برای مردم بود. این ادامه‌ی همان حرف‌های نیروی انتظامی بود که مردم اگر به خیابان آمده‌اید کار حرام کرده‌اید و سر و کارتان با دیکتاتور است!‌

دیکتاتور زپرتی ما هنوز نفهمیده که اگر قرار بود این هارت و پورت‌ها و اخطار و هشدار دادن‌ها دردی دوا کند٬ همان تهدیداتش در نماز جمعه در اولین روزهای گر گرفتن آتش انقلاب (تابستان پارسال) میسر واقع شده بود. نتیجه آن‌که تهدیدهای احمقانه‌ی خامنه‌ای راجع به چهارشنبه سوری به مضحکمه‌ی مردم بدل شد (کار در آخر به جایی کشید که نیروی انتظامی پشیزی به فتوای رهبر معظم اهمیت نداد و اعلام کرد چهارشنبه سوری را جلوی خانه جشن بگیرید٬ اشکال ندارد!)

علیرغم همه این اقدامات٬ چهارشنبه سوری ۸۸ به روز مهم دیگری در تاریخ انقلاب جدید ایران بدل شد. در این روز صدها هزار نفر در سراسر ایران رنگی سیاسی به چهارشنبه سوری خود دادند: محلات سراسر تهران٬ تبریز٬ مشهد٬ سنندج٬ شیراز٬ اصفهان٬ اهواز٬ آبادان٬ رشت٬ بابلسر٬ کرج٬ خرم‌آباد٬ بروجرد٬ همدان٬ ایلام٬ ارومیه٬ بوکان٬ سردشت٬ شاهین شهر٬ نجف آباد و بسیاری بسیار شهرهای دیگر. زن و مرد و پیر و جوان به جشن و پایکوبی پرداختند که اولا یکی از ویژگی‌های هر انقلابی است و ثانیا دشمن درجه یکِ جمهوری اسلامی٬ رژیم عزا و سیاهی٬ است.

بسیاری از فعالین و پیشروهای جنبش که شاید انتظار داشتند بهار ۸۹ را بدون جمهوری اسلامی بگذرانند و یا انتظار داشتند چهارشنبه‌سوری به روزی مثل عاشورا و جدال تهاجمی‌تر مردم با رژیم تبدیل شود٬ شاید مایوس شدند و امید بیشتری داشتند. اما باید بر این روحیه غلبه کرد و با نگاهی به جلو٬ به برطرف کردن ضعف‌ها پرداخت.

شاید رژیم عقب‌نشینی موقتی٬ نسبت به روزهای رزمنده‌ای مثل عاشورا٬ تحمیل کرده باشد اما باید به فکر کنیم که با تمام پتانسیل همیشه انقلابی چهارشنبه‌سوری که صحبتش را کردیم٬ آیا می‌شد یک سال پیش تصور کرد در چهارشنبه سوری ۸۸ مردم قرار است عکس خامنه‌ای را آتش بزنند و شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» و «خامنه‌ای قاتله» و «زندانی سیاسی آزاد باید گردد٬ بدهند؟

این اتفاقی است که در چهارشنبه سوری ۸۸ افتاد و بخاطر همین باید نامش را دیکتاتورسوزان بگذاریم. در این روز مردم عکس دیکتاتور را آتش زدند و گرچه فرصت تعرض انقلابی و تهاجمی به رژیم را نداشتند اما با عزم قاطع برای پایان جمهوری اسلامی به استقبال سال جدید رفتند.

سوزاندن عکس خامنه‌ای فقط حرکت اعتراضی نبود و به نوعی نمادین بود و از سال آینده و چشم‌اندازها خبر می‌داد. مردم با سوزاندن عکس «عمود خیمه‌»ی رژیم اسلامی در واقع دارند آرزوی سال جدید خود را مطرح می‌کنند: رفتن جمهوری اسلامی و دیکتاتورش.

باید بخاطر داشت که اوضاع ایران دیگر هرگز به پیش از خرداد ۸۸ بر نمی‌گردد.

سال ۸۹

نامعمول نیست که هنگام فرا رسیدن عید نوروز و در آستانه‌ی سال جدید آرزو کنیم در سال جدید٬ رژیم اسلامی گورش را گم کند.

اما این آرزو هیچ سالی مثل امسال امکان به واقعیت بدل شدن را نداشته است. میلیون‌ها نفر ایرانی امسال با این امید و عزم قاطع پای سفره هفت سین نشستند که سال ۸۹ سال پایان کابوس جمهوری اسلامی باشد.

این امکانی واقعی و محتمل است.

جمهوری اسلامی اکنون در محاصره انقلاب عظیمی قرار گرفته که نفسش را بریده و روزهایش را به شماره انداخته است. اگر اپوزیسیون آلترناتیو قوی‌ و مورد انتخاب مردم داشت٬ می‌شد ساعت مرگ جمهوری اسلامی را هم تعیین کرد.

فقدان رهبری و سازمان‌دهی جنبش انقلابی کنونی٬ که باعث شده از این روز به آن روز و از این مناسبت به آن مناسبت دنبال بهانه‌ای برای به میدان آمدن بگردد٬ بزرگترین ضعف آن است و همین است که باعث شده جمهوری اسلامی هنوز نفس بکشد.

برای این‌‌که ببینیم انقلاب مردم چه قدر پیش رفته و سال ۸۹ چقدر امکان دارد سال پایان رژیم باشد٬ باید به چشم‌اندازهای خود رژیم اسلامی و خامنه‌ای برای امسال نگاه کنیم.

دیکتاتور معظم سال جدید را سال «همت مضاعف٬ کار مضاعف» اعلام کرده. یعنی دو برابر کردن همت و تلاش برای سرکوب انقلاب و به قول خودشان «خواباندن فتنه».

و البته دو برابر کردن «کار» یعنی نجات اقتصاد گل‌گرفته‌ی جمهوری اسلامی که از بنیادین‌ترین ریشه‌های انقلاب حاضر است.

و اینجاست که دیکتاتور هم هراسش را از آن نیرویی که همه می‌دانند می‌تواند سوت پیروزی انقلاب را بکشد٬ نشان می‌دهد.

همان نیرویی که موسوی هم در بیانیه‌هایش به نوعی آمدن آن‌را می‌هراسد.

همان نیرویی که روزنامه‌نگار نیوزویک٬ مازیار بهاری٬ در سخنرانی‌اش آمدن آن را شرط سقوط جمهوری اسلامی می‌داند.

همان نیرویی که رژیم شاه و رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی را سرنگون کرد.

همان نیرویی که بدون لطف آن٬ نه چرخی می‌چرخد و نه چراغی روشن می‌شد و نه قطره آبی از شیری می‌آید.

همان نیرویی که وقتی وارد صحنه‌ی سیاست شود٬ حواس همه‌ی دنیا جمع می‌شود و مهمترین لحظه‌ها فرا می‌رسد.

این نیرویی نیست به جز طبقه‌ی کارگر و زحمتکش!

طبقه کارگر است که باید خود را در صدر و رهبری جنبش مردم قرار دهد و با قدرت عظیم خود٬ با اعتصاب عمومی خود٬ فرمان مرگ جمهوری اسلامی را امضا کند.

اعتصاب عمومی برای سرنگونی جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس موسسان انقلابي!

این است که باید در صدر شعارهای کمونیست‌ها و مارکسیست‌های ایران قرار گیرد.

جنبش انقلابی در سال جدید بی‌شک اعتلا پیدا می‌کند. روزهای سرنوشت‌ساز و حساسی را در پیش رو داریم. سال ۸۸ سال شروع انقلاب جدید ایران و سالی از رشادت‌ها و قهرمانی‌های حماسی مردم ایران است که با چنگ و دندان با جمهوری اسلامی و اعوان و انصارش جنگیدند. سال شهدای عزیز جنبش انقلابی‌مان: سال ندا و سهراب و اشکان و ترانه.

سال ۸۹ سال ادامه‌ی انقلاب و قدم‌های مهم در راه پیروزی نهایی خواهد بود. سال ادامه‌ی جنبشی که قهرمانی و فداکاری مردم درگیر در آن چشم جهانیان را خیره کرده است.

توده‌های ایران نشان داده‌اند که در مبارزه برای دنیای بهتر از هیچ فداکاری دریغ ندارند. وظیفه‌ی ما کمونیست‌ها و مارکسیست‌ها٬ گرد هم آوردن و محکم ساختن نیروهای خود٬ دخالت فعال و جهت‌دار در جنبش حاضر و نهایتا تلاش در تحقق رهبری طبقه کارگر بر جنبش کنونی است.

انتشار در جوانان کمونیست ۴۴۷

بابک کسرایی
babakkasrayi@yahoo.com