آمریکا: حمله به حقوق بازنشستگی

Persian translation of USA: Pensions Targeted (3 December 2009)

گرام انفینسون از آمریکا

ترجمه بابک کسرایی

معروف است که تلاش جورج دبلیو بوش برای خصوصی‌سازی تامین اجتماعی ناکام ماند اما صنعت خصوصی عموما موفق شده طرح‌های گروهی حقوق بازنشستگی خود را به حساب‌های خصوصی فردی منتقل کند. در واقع بسیاری از مردم اصلا با حقوق بازنشستگی سنتی با مزایای قطعی و حمایتِ کارفرما آشنا نیستند. بیشتر ما به 401(k)، IRA و سایر طرح‌های "حقوق بازنشستگی با پرداخت مشخص" عادت کرده‌ایم (اگر اصلا حقوق بازنشستگی داشته باشیم). این حساب‌های فردی (گاهی کارفرمایان تا میزانی مشخص را تقبل می‌کنند و گاهی اصلا هیچ پرداختی به آن نمی‌‌کنند) تقریبا همیشه در بازار پرنوسان سهام سرمایه‌گذاری می‌شوند. آن‌ها در واقع شرکت‌ها را از هرگونه مخاطره مالی مربوط به بازنشستگی رها می‌سازند و خطر را به دوش تک تک کارگران می‌گذارند.

به علت میزان بالای صنایع بدون اتحادیه کارگری و ایدئولوژی آشتی طبقاتی بین بسیاری از بوروکرات‌های اتحادیه‌ها (در آن صنایعی که اتحادیه کارگری دارند) در گذشته کمتر شاهد تلاشی برای مبارزه علیه این تجاوز آشکار به دستاوردهای گذشته جنبش کارگری بوده‌ایم. بسیاری از این حساب‌های فردیِ بازنشستگی در اواخر دهه 1970 بدون مخالفتی چندان و به عنوان متمم طرح‌های بازنشستگی موجود قانونی شدند. اما شرکت‌ها به زودی فهمیدند که می‌توانند از آن‌ها برای اجتناب از مزایای حقوق بازنشستگی که تضمین دولتی داشت استفاده کنند. مدیریت حساب‌های مجزای بازنشستگی برای آن‌ها باز کرد، حساب‌هایی که برایشان درآمدهایی سالم تضمین می‌کرد و کارگران عادی را به این حساب‌های فردی خصوصی تازه قانونی‌شده منتقل کرد که دستخوش آشوب بازار سهام هستند (و در این بازار هم سودآوری در بهترین حالت نامطمئن است). تا دهه 1990 دیگر شرکت‌ها عموما کمتر از نیمی از آن‌چه قبلا به حساب‌های بازنشستگی کارمندان خود پرداخت می‌کردند، بر عهده داشتند. از آن زمان وضع هر روز بدتر شده است.

حتی اگر شما از معدود کسانی باشید که هنوز طرح بازشنستگی سنتی خود را دارید شرکت‌ها دارند از بحران کنونی سرمایه‌داری به عنوان بهانه‌ای استفاده می‌کنند تا حساب‌های بازنشستگی را مسدود کنند و حتی از آن پول بدزدند تا خرج بدآورده‌های بازار خود را بدهند. اگر همه کارها به بن بست بخورد هم شرکت‌ها به راحتی اعلام ورشکستگی می‌کنند تا کارگران آن‌ها، به همراه بقیه کارگران در سراسر کشور، با دلارهای مالیات عمومی، نجات‌شان دهند.

نه تا از ده مورد بزرگ‌ترین عدم پرداخت‌های حقوق بازنشستگی در تاریخ از سال 2000 تا کنون اتفاق افتاده است و این باعث شده PBGC، شرکت تضمین مزایای بازنشستگی، که دولت آن‌را برای حمایت از مزایای بازنشستگی در مقابل چنین اعمالی بر پا کرده بود، به شدت بدهکار باشد.

حالا که دولت فدرال، و همچنین بسیاری دولت‌های محلی و ایالتی، با بحران عظیم بودجه مواجه هستند، کارگرانی که حقوق بازنشستگی می‌گرفتند خود را در موقعیتی حساس می‌بینند که باید با دلارهای مالیات‌شان کارفرمایان قدیمی خود را نجات دهند تا مزایایی که وعده‌اش را داده بودند حفظ شود اما در عین حال بسیاری از برنامه‌های اجتماعی که به نفع عموم مردم است تا جایی بی‌پول بماند که عملا از کار بیافتد و در بعضی مواقع به کلی تعطیل شود. شرکت‌های بزرگ و خادمان سیاسی‌شان اینگونه می‌خواهند بین طبقه کارگر اختلاف بیاندازند؛ آن‌ها "کارگران اتحادیه‌ای حریص" را محکوم به این جرم می‌کنند که خواهان آن چیزی شده‌اند که حق‌شان است و باید حق تمام کارگران باشد.

وقتی مسائلی مثل این توسط رسانه‌های بستر اصلی یا حتی دوستان و خانواده مطرح می‌شود اغلب فرض گرفته می‌شود که طبقه سرمایه‌دار در پیدان کردن راه‌حل نقشی دارد. رهبران اتحادیه‌ها سال‌ها است برای ما از این حرف‌ها می‌زنند؛ که همه باید جمع شویم، پشت میز خیالی بزرگی بنشینیم و چیزی پیدا کنیم که برای همه‌مان مفید باشد.وقتی این اتفاق می‌افتد "حقِ" شرکت‌ها برای سودآوری هیچوقت حتی زیر سوال هم نمی‌رود. چرا؟

وقتی از خودمان این سوال را می‌پرسیم روشن می‌شود که خود سرمایه‌داری، مشکل است. منافع ما در تضاد مستقیم با منافع رئیس و روسا است. طبقه‌ی سرمایه‌دار برای کسب اطمینان از قدرت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خود باید از کار ما، سودآوری کند. واضح است که این زیادی ساده‌ساختن روابط طبقاتی در جامعه است اما این نکته‌ای پایه‌ای است که می‌توانیم مطرح کنیم و هر روز عقایدمان را توضیح دهیم.به جای این‌که تنها خواهان یک صندلی سر میز شویم، باید خواهان کل محصول بشویم. هر چه باشد ما خودمان آن‌را ساخته‌ایم!

منبع: "اعتراض سوسیالیستی" (Socialist Appeal)، ارگانِ "اتحادیه بین‌المللی کارگران‌" (WIL) ذر آمریکا، 23 نوامبر 2009.