بدبینی و کلبی‌مسلکی در سیاست آمریکا

Persian translation of Cynicism and American Politics (5 November, 2009)

مارک رحمان از آمریکا

ترجمه بابک کسرایی

اخیرا در شبکه‌ی سی ان ان از بیل ماهر، کمدینی که مفسر سیاسی شده، پرسیدند به نظرش سارا پی‌لن اقبالی برای نامزد ریاست‌جمهوری شدن دارد یا نه و او پاسخ داد: "نمی‌دانم می‌تواند نامزد ریاست‌جمهوری شود یا نه اما من هیچ چیزی را از این کشور احمق بعید نمی‌دانم". وقتی مردم با عصبانیت تلفن کردند تا از ماهر بخواهند منظورش را روشن کند، پاسخ او کوتاه بود: "لازم نیست چیزی را روشن کنم، روشن است!"

متاسفانه این احساس ماهر مشابه بسیاری از کسانی است که خود را "لیبرال" و "مترقی" معرفی می‌کنند. تناقض در اینجاست که این دیدگاه به شدت ارتجاعی، غیرعلمی و تا مغز استخوان نخبه‌گرا است. هر چه باشد بیل هم مثل بقیه آدم‌های رسانه‌های بستر اصلی، مارکسیست نیست. به قول حرفی که یک بار زد: "البته که سرمایه‌داری خوب است، من کمونیست نیستم".

کلبی‌مسلکی ابزار بسیار کارآمد صاحبین قدرت است. گرچه از بنیاد نوعی نارضایتی را ابراز می‌کند اما راه چاره‌ای نشان نمی‌دهد. مضحکه‌ی نظام دوحزبی آسیب بسیاری به دیدگاه کلی کارگران آمریکا راجع به سیاست زده است و اوضاعی ایجاد کرده که در آن کلبی‌مسلکی و بدبینی و نومیدیِ ظاهری بسیار است. کمی به حرف‌های جورج کارلینِ مرحوم و کبیر گوش کنید و می‌بینید که این احساسات چه ریشه‌های عمیقی دوانده‌اند.

دستگاه دو حزب شرکتی در آمریکا باعث ایجاد سردرگمی بسیار سیاسی می‌شود. نبود تفاوت بنیادین بین دو حزب بیشتر بحث‌های سیاسی را به مسائل بسیار حقیر می‌کشاند.

گور ویدال، نویسنده، این را به خوبی ابراز می‌کند و می‌گوید: "ما در آمریکا فقط یک حزب سیاسی داریم و آن حزب مالکیت است که اساسا آمریکای شرکت‌ها است و دو جناحِ راست دارد که نام یکی جمهوریخواه است و نام دیگری دموکرات. من که علاقه‌ای به هیچکدام ندارم". بهتر از این نمی‌شد گفت – تعجبی نیست که بیشتر کارگران آمریکا از سیاست بیگانه‌اند!

وقتی زمان انتخابات می‌شود تصمیم حمایت از سیاستمداران اغلب به گرایشات شخصیتی‌شان می‌کشد تا برنامه‌هایشان. شگرف آن‌جا که نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد آمریکایی‌ها از زمان ریگان تا بحال مداوما آن نامزد انتخاباتی را انتخاب کرده‌اند که ترجیح می‌دادند با او آبجویی بخورند. این در مورد سارا پی‌لن هم صدق می‌کند. او اولین زن و "مادر معمولی اهلِ هاکی" است که اینقدر نزدیک به ریاست‌جمهوری شده و در نتیجه اهمیت نمادین جدی برای بسیاری از زنان دارد که به درستی از موانع نامرئی برای زنان در نظام موجود بیزارند.

همین در مورد باراک اوباما هم صدق می‌کند. او برای میلیون‌ها آمریکاییِ فقیر و کارگر، و بخصوص اقلیت‌ها، نماد چیزی است فوق‌العاده که نمی‌توان آن را دست کم گرفت. اگر گفتمان بستر اصلی را بپذیریم، ریاست‌جمهوری او آغاز عصر "پسانژادی" در سیاست آمریکا است. اما واقعا شاهد تغییر بنیادینی از سیاست‌های بوش بوده‌ایم؟ واقعیت اینجاست که علیرغم رنگ پوست اوباما، او و حزب دموکرات نماینده‌ی دقیقا همان آدم‌های پشت ریاست‌جمهوری بوش هستند.

یکی از دلایل عمده‌ی نومیدی کنونی این است که میلیون‌ها نفر فکر می‌کنند چیزی نیست که "به" آن رای بدهند. هر چه باشد به قول مایکل مور، انتخاب بد به جای بدتر، هنوز انتخاب بد است! خیلی‌ها دیگر از رای دادن "علیهِ" حزبِ "دیگر" خسته شده‌اند.

در آمریکا به حزبی نیاز است که نماینده‌ی کارگران باشد. چنین حزبی می‌تواند ابراز سیاسی جنبش کارگری در مقابله با حملات هر دوی جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها باشد. چنین حزبی نقش مهمی در مبارزه با رویکردهای کلبی‌مسلکانه و نومیدانه‌ی بسیاری نسبت به سیاست خواهد داشت چرا که بالاخره نیرویی به رهبری کارگران و به منفعت کارگران، بخصوص استثمارشده ترین بخش‌های جامعه، اقلیت‌ها، مهاجرین و زنان وجود خواهد داشت.

اگر چنین حزبی وجود داشت مردم چه بهانه‌ای برای نومیدی و بدبینی خواهند داشت؟ البته که بسیاری از احزاب کارگری توده‌ای در سراسر جهان وقت این را داشته‌اند که لایه‌ی بوروکراتیک قدرتمندی در بالا بسازند که علیه منافع کارگرانی که قرار است نماینده‌ی آن باشند رفتار می‌کند اما قدرت آن‌ها هم هر روز بیشتر توسط اعضا به چالش کشیده می‌شود. حزب توده‌ای کارگران در آمریکا در میان شعله‌هایی شکل خواهد گرفت که بیشتر کاریریست‌ها و بوروکرات‌ها از آن هراسانند، شعله‌های مبارزه!

حزب کارگری پویاییِ سیاست آمریکا را به شدت تغییر می‌دهد. کارگران‌ آمریکا به سرعت به سراغ بازپس‌گیری سنت‌های رزمنده‌ی نبردهای کارگری می‌شوند که زمانی کل کشور را تکان داد. این شاید برای بعضی‌ها، بخصوص امثال بیل ماهر، مثل تاریخ باستان به نظر برسد اما تاریخ گرایش بامزه‌ای به تکرار خود، در سطحی حتی بالاتر از گذشته، دارد.

امثالِ بیل ماهر گرچه مفسرینِ تیزهوشِ بیهودگی‌های این نظام هستند اما عقیده‌ای و حتی کمترین خبری از قدرت بالقوه‌ی طبقه‌ی کارگر برای تغییر جامعه ندارند. وقتی کارگران آمریکا حزب سیاسی توده‌ای خود را داشته باشند، ماهر و شرکا باید به فکر چیز دیگری برای شوخی باشند.

منبع: نشریه "اعتراض سوسیالیستی" (Socialist Appeal)، ارگانِ گروه "اتحادیه بین‌المللی کارگران" (WIL) در آمریکا