Persian translation of Martin Luther King Jr., Obama and the Struggle Against Racism (19 January 2009)
از "اتحادیه بینالمللی کارگران" (گروه مارکسیستی در آمریکا)
ترجمه بابک کسرایی
مقدمهی مترجم:
انتخاب باراک اوباما به ریاستجمهوری را بسیاری خواستند پایان نژادپرستی در آمریکا جلوه دهند اما مارکسیستهای آمریکا به روشنی توضیح دادند که نژادپرستی در تار و پود سرمایهداری دمیده است. آنها به این گفتهی مالکوم ایکس که میگفت: "سرمایهداری بدون نژادپرستی ممکن نیست" اضافه کردند که "بدون سرمایهداری نژادپرستی ممکن نیست". یعنی نمیتوان به آفت نژادپرستی پایان داد و نظام سرمایهداری را دست نخورده باقی گذاشت و شکی نیست که باراک اوباما هر قصدی داشته باشید قصد پایان این نظام را ندارد و در نتیجه نمیتواند قهرمان مبارزین ضدنژادپرستی باشد.
"اتحادیه بینالمللی کارگران" (WIL)، گروه حامی گرایش بینالمللی مارکسیستی در آمریکا، در اوان آغاز به کار ریاستجمهوری اوباما این مقاله را به صورت بروشوری منتشر کرده و هزاران نسخه از آن را در میان مردم و طرفداران اوباما پخش کرد.
26 دسامبر 2009
×××
میزان خیرهکننده 95 درصد از سیاهپوستان به باراک اوباما رای دادند. صحنههای خیابانهای شیکاگو و سراسر کشور پر از خوشی و شادی بود چرا که بسیاری از کارگران، هم سیاهپوست و هم سفیدپوست، پرشورانه باور دارند که اکنون تغییر در چشمانداز قرار گرفته است.
اسپایک لی، کارگردان معروف فیلمهایی هچون "کار درست را انجام بده"، "گولخورده"، "مالکوم ایکس" و غیره کار را به جایی رسانده که بگوید آمریکا به فراسوی نژاد رسیده است. روز فردای انتخابات او در ام.اس.ان.بی.سی (MSNBC) گفت: "روز جدیدی از راه آمده. طلوع جدیدی است. آغاز جدیدی است". آیا آمریکا واقعا نژادپرستی را پشت سر گذاشته است؟ این حرف هر چقدر زیبا به نظر برسد متاسفانه واقعیت ندارد.
نژاپرستی در قلب و تار و پودِ سرمایهداری است. مالکوم ایکس میگفت: "سرمایهداری بدون نژادپرستی ممکن نیست". ما اضافه میکنیم: "نژادپرستی بدون سرمایهداری ممکن نیست". به عبارت دیگر نمیتوانیم به داغ نژادپرستی پایان دهیم و سرمایهداری را دستنخورده پایان بگذاریم و پایان دادن به سرمایهداری کاری است که باراک اوباما نمیکند و نمیتواند بکند. اوباما بین رایدهندگانی که بیش از 200 هزار دلار حقوق میگیرند 6 درصد از مککین جلوتر بود. این تنها یکی از شاخصهایی است که نشان میدهد ثروتمندان، تا جایی که به منافع خودشان باز میگردد، او را انتخابی "امن" میدانند.
واقعیت اینجاست که نژادپرستی نظاممند هنوز بلای جان آمریکا است. طبق آمار دفتر سرشماری آمریکا یک چهارم آمریکاییهای سیاهپوست در فقر زندگی میکنند، یعنی دو برابر سفیدپوستها. در حال حاضر، به علت نظام قضایی نژادپرستانه، تعداد مردان سیاهی که در زندان هستند از آنان که به دانشگاه میروند بیشتر است. در واقع علیرغم حضور عظیم رایدهندگان سیاهپوست در این انتخابات، بیش از 1.5 میلیون نفر از سیاهپوستان اصلا بخاطر محکومیت و زندان حق رای نداشتند.
پیروزی اوباما ثبات میکند که خواست عمیق میلیونها کارگران سیاهپوست و برادران و خواهران طبقاتی سفیدپوست آنها ادغام است و نه جدایی. اما ادغام حقیقی تا وقتی که اکثریت جمعیت تحت سلطهی اقلیتی سرمایهدار و ثروتمند است به دست نمیآید. بسیاری سرمایهداران سیاهپوست از همین الان برنامه میریزند که با پیروزی اوباما جیبهایشان را پر کنند. یکی از ناظرین در وال استریت ژورنال به صراحت گفته بود: "دلالان قدرت سیاهپوست آمادهی رشد در جایگاه به همراه رئیسجمهور جدید هستند". این فوق ثروتمندان هیچ نقطه اشتراکی با کارگر یا جوان متوسط ندارند، حالا رنگپوستشان هر چه که میخواهد باشد.
مارتین لوتر کینگ جونیور کار خود را با رویکردی پاسیفیستی و رفورمیستی آغاز کرد اما به زودی متوجه شد که برابری سیاسی رسمی به حذف نابرابری اقتصادی نهادینه و ریشههای عمیق تبعیض نژادی منجر نميشود. او در آستانهی قتلش به سرعت به سمت تحلیلی طبقاتی میرفت. در سخنرانی خود در فراگمورِ کارولینای جنوبی در نوامبر 1966 گفت: "صحبت از حل مشکل اقتصادی سیاهان صحبت از میلیاردها دلار است. برای صحبت از پایان حلبیآبادها اول باید گفت سودآوری باید از حلبیآبادها بیرون شود... ما در راهی سخت به پیش میرویم چون این حرف واقعا یعنی اینکه داریم میگوییم یک جای کارِ سرمایهداری میلنگد... باید توزیع ثروت بهتری داشته باشیم و شاید آمریکا باید به سمت سوسیالیسمی دموکراتیک حرکت کند". او در آوریلِ 1968 در ممفیس مشغول حمایت از کارگران اعتصابی جمعآوری زباله بود که به قتل رسید.
غمانگیز است که مالکوم ایکس و مارتین لوتر کینگ جونیور هر دو پیش از آنکه بتوانند این عقاید را کاملا رشد دهند به قتل رسیدند اما روشن است که آنها به چه سویی میرفتند. اگر جنبش پرشکوه حقوق مدنی میتوانست با مبارزه طبقهی کارگر به عنوان کل مرتبط شود میتوانست به نیروی عظیمی برای تغییر اجتماعی بدل شود – نیرویی برای تغییر انقلابی. به همین خاطر است که مجبور شدند این رهبران را حذف کنند.
تنها تحول سوسیالیستی جامعه میتواند حقیقتا بنیادهای پایان نژادپرستی را، یک بار و برای همیشه، پی بریزد. چنین تحولی تنها میتواند نتیجهی مبارزه متحد تمام کارگران علیه رئیس و روسا باشد.
در این میان ما در فقیرترین محلات به مراکز استخدامی نیاز داریم که تحت کنترل اتحادیههای کارگری باشند؛ برنامهی وسیع و عظیم کارهای ساخت و ساز دولتی برای ایجاد شغل و بازسازی زیرساختها؛ ممنوعیت تمام انواع تبعیض؛ و پایان جنگ مضحک علیه مواد مخدر که میلیونها نفر را به زندان میاندازد و حق رایشان را میگیرد. بعضی از این نکات توسط کارزار ریاستجمهوری سینتیا مککینی با عنوان "قدرت به مردم" که گروه ما حامی آن بود مطرح شدند.
ما به این خاطر از سینتیا حمایت نکردیم که سیاهپوست بود بلکه به این خاطر که برنامهاش خواستههای مهمی را مطرح میکرد که تمام کارگران باید مطرح کنند؛ بخصوص کارگران سیاهپوست که بیش از همه آثار این نظام رو به زوال را تجربه میکنند. در پایان این خواستهها را تنها با وحدت کل طبقه کارگر میتوان به دست آورد؛ وحدت در حزب تودهای کارگران بر پایهی اتحادیههای کارگری که ماشینی سیاسی باشد که با آن برای منافع جمعیمان بجنگیم. چنین چیزی به راستی "تغییری که میتوانیم باور کنیم" خواهد بود.
منبع: بروشوری از "اتحادیه بینالمللی کارگران" (WIL) در آمریکا، ژانویه 2009