هنر و مبارزه طبقاتی

Persian translation of "Art and the class struggle" By Alan Woods (July 2001)

اين اولين بار است که ما چنين موضوعی را در سطح بين المللی به بحث ميگذاريم. پس شايد برای بعضی کمی توضيح به جا باشد. از نظر بعضی، هنر در درجه دوم اهميت قرار دارد و موضوع مهمی نيست. در حالی که عملاً يکی از جوانب اساسی در شرايط انسانی است؛ آنقدر اساسی که دانشمندان رشته انسان شناسی معتقدند که با استفاده از هنر ميتوان نسل آدميزاد را از ابتدای پيدايش به بيان در آورد.


وجود هنر، در حقيقت يکی از نشانه های نخستين تکامل انسان اوليه در مقايسه با پدران ماقبل انسان خود است. اين موضوع بالاخص در پی اکتشافات اخير باستانشناسی از ابزار توليد ميمون های ماقبل انسان (مانند نآندرتال)، مطرح و به بحث گذاشته شده است. اين ابزار بی شک در رشته زيبايی شناسی از ارزش و کيفيت قابل ملاحظه ای برخوردار است. البته آنچه ما در اينجا داريم هنر نيست، که جنينی است که هنر از آن ميتوانست رشد و پيشرفت کرده باشد.


شايد بی جا نباشد که به اين نکته اشاره کنيم که باور بر اين است که اين صفت در حيوانات هم ديده شده است. مثلاً پاره ای از پرندگان1 در ساختن لانه خود از هنر آرشيتکت ذاتی برخوردارند. در نتيجه به اين نوع ساختار ديگر لانه نميگوييم. اين نوع ساختارها که به نظر ميرسد هيچ مصرف خاص و ضروری برای پرنده ندارد، از ترکيب و ساختار بسيار پيچيده و سطح بالايی برخوردار ميباشد. اين پرندگان در ساختن اين «آلاچيق» های استثنايی از ترکيب رنگ هايی استفاده ميکنند که نشانگر قدرت زيبايی شناسی در آنها است.


اين آلاچيق ها نه تنها بی خاصيت نيستند که برعکس بسيار کارآيی دارند: اين آلاچيق ها به وسيله نرها ساخته ميشوند تا ماده ها را جلب کنند. پس هدف از ساختن اين آلاچيق ها ايجاد جای مناسب برای جفت گيری است. چنين پديده ای را در ميان تمام حيوانات در طبيعت ميتوان يافت و معمولاً اين نرها هستند که خود را برای ماده زيبا و جذاب ميکنند و ماده ها عموماً زيبايی خاصی ندارند. بهر حال يک فرق قابل ملاحظه ای بين هنر در ميان ساير حيوانات و هنر انسان وجود دارد. اين هنرها در ميان حيوانات ذاتی است و از پيش تعيين شده و در مثال اين مورد، مصرف جفت گيری دارد.

 

هنر وسيله ايجاد ارتباط


درحاليکه هنر در نزد حيوانات غريزی و خاص آن حيوان است، هنر نزد انسان دلايل و خصوصيات کاملاً متفاوتی دارد. ذاتی نيست که بايد آموخت و اساساً از کاراتور کلکتيو برخوردار است. هنر در ميان انسان ها هم يک وسيله ارتباط است، اما از يک نوع خاص و عجيب. رشد هنر در ميان انسان ها رابطه مستقيم با فعاليت سازنده انسان دارد. مثلاً در آن زمان ارتباط مستقيم با رشد ابزار سنگی داشت. تفاوت بين ابزار سنگی اوليه با آنچه که در اواخر آن دوران ساخته ميشد، بدون شک چشمگير است. ابزار سنگی ای که در اواخر آن دوران ساخته شد بسيار تکامل يافته تر، با اشکال بسيار پيشرفته تر و پيچيده تر بود. اين روند پيشرفت، نشانگر تحول فکری انسان، حتی از نظر زيبايی شناسی در مراحل اوليه خود ميباشد.


البته در زمينه زيبايی شناسی بحث های بی اساسی شده، مبنی بر اينکه چه چيزی زيبا و چه چيزی زشت است. اين چيزی که زيبايی خوانده ميشود، چه چيزی است؟ در نگاه اول، به نظر ميرسد که چيز مرموز وعجيبی باشد. آيا هرگز از خود سئوال کرده ايد که: زيبايی چيست؟ همه ما معتقديم که ميدانيم چه چيزی زيبا و چه چيزی زشت است. اما آيا ما واقعاً ميدانيم يا فقط فکر ميکنيم که ميدانيم؟ با نگاهی به تاريخ و ارزش های معمول در زمينه زيبايی شناسی در جوامع مختلف بشری، بی شک متوجه خواهيم شد که هيچ مفهوم خاص و ثابتی که در تمام ادوار تاريخ بشر به کار رفته باشد، وجود ندارد. حس زيبايی شناسی در انسان، مانند اخلاق و مذهب، روندی تکاملی داشته و طی هزاران سال رشد کرده است.


در اينجا لازم است تا چند کلمه ای در باره ماترياليزم تاريخی صحبت کنيم. از اينرو، به اين نکته اشاره ميکنيم که رشد جوامع بشری نهايتاً ـتأکيد ميکنم نهايتاًـ پايه ای مادی داشته است؛ پايه مادی ای که رابطه مستقيم با رشد نيروهای توليدکننده داشده است. اتفاقاً اثبات اين امر در مورد دوران های اوليه آن تا حدودی از دوره های بعدش که جوامع بشری پيچيده تری بوده، آسان تر است.


رابطه بين هنر و پايه اقتصادی جامعه را به سادگی در اشکال هنری اوليه ميتوان ديد. برای مثال در قبيله «ماسايی» در آفريقای شرقی، زنی که گردن بسيار بلند داشت، بسيار جذاب بشمار ميامد. برای کسب اين زيبايی، آنها عملاً گردن زنان جوان را ميکشيدند تا بلنديش حالت گردن زرافه را پيدا ميکرد. به نظر اغلب ما اين جذابيت خاصی ندارد. اما در مورد آنها قابل توضيح است. ريشه آن بر ميگردد به ثروت قبيله ماسايی که از يک طرف به تعداد گله گاو و گوسفندش بستگی داشت و از طرف ديگر به ميزان برنزی که در تصاحب داشت و برنز در آن زمان بسيار با ارزش بود. يک زن زمانی بخصوص زيبا بشمار ميامد که وسايل زينتی برنز زيادی استفاده ميکرد، بخصوص گردنبند برنز. بنابراين با کشيدن گردن زن، اين امکان را به او ميدادند تا حلقه های گردنبند بيشتری به گردن ببندد. اين ابتدای شروع به اين کار هنری بود، ولی با گذشت زمان دليل آن کم کم به فراموشی سپرده شده و در نتيجه با گذشت زمان تبديل به يک سنت ميشود. به اين ترتيب، داشتن گردن کشيده به طور سنتی، يک زيبايی بشمار آمده است. از اين نوع نمونه بسيار هستند. مثلاً در بعضی قبايل آفريقا، دو دندان پيشين را ميکشيدند. دليل آن اين بود که در آن دوران آنان حيوانات بسيار با ارزشی را پرورش ميدادند که موقعيتشان را در جامعه بالا ميبرد. از اينرو سعی ميکردند که خود را شبيه به حيواناتشان در آورند.

پس نتيجه ای که ميتوانيم بگيريم چيست؟ تنها اين است که: پديده زيبايی، چيزی ثابت و قطعی نيست و در طول تاريخ تکامل يافته و در حال تغيير بوده است. البته در اينجا لازم است تا به يک اخطار اشاره کنيم و آن خطر، برخورد مکانيکی با موضوع ميباشد. مارکس در اين باره ميگويد که پديده هايی مانند هنر و مذهب ارتباط مستقيم با پيشرفت نيروهای توليد کننده ندارند. او ميگويد: «در قلمرو ايدئولوژی که در حال صعود در فضا است، آنها ميتوانند در هوا پرواز کنند، از منبع خود جدا شوند و زندگی نوينی برای خود بسارند و هستی مستقلی شوند.»
مارکس در اينجا در باره مذهب و فلسفه صحبت ميکند، ولی ما در اين مورد ميتوانيم هنر را هم به دو موردی که او اشاره کرده بيفزاييم. او سپس ميافزايد: «آنها به ماقبل تاريخ باز ميگردند و ريشه در ماقبل تاريخ دارند.» به عبارت ديگر آنها ريشه های عميقی در آگاهی انسان دارند که به صد هزار سال پيش ـيا بيشترـ برميگردد.«آنها در ادوار تاريخ وجود داشته و به کار گرفته شده اند.»

به عبارت ديگر، ريشه های هنر در ضمير ناخودآگاه کلتيو ما نهفته است. اگر از الفاظ روانشناسی استفاده کنيم، اين طور ميتوانيم بگوييم که برميگردد به دورترين دوران تاريخ و ماقبل تاريخ، مثل مذهب. حال اگر به اشکال اوليه هنر بنگريم، اولين چيزی که ميبينيم اين است که مقدار بسيار ناچيزی به جا مانده است. مقدار بسيار زيادی از بين رفته است؛ چيزهايی که از چوب يا استخوان درست شده بودند و خالکوبی هايی که بر بدن انسان انجام ميشده، همه از بين رفتنی بوده است. خالکوبی هايی که حالا انجام ميشود، در واقع نشانه بازگشت به گذشته است. اين نوع هنر هيچ اثری از خود به جا نگذاشته است، به غير يک جسد يخ زده از زنی در سيبری که به دوران ماقبل تاريخ برميگردد. خالکوبی بسيار چشمگيری بر روی بدن اين زن ديده شده است.

ادامه دارد

پاورقی:

1ـ Bower bird

 

 

هر گونه انتشار مجدد اين مقاله با اسم و آدرس سايت« اتحاديه جوانان سوسياليست انقلابی ايران» بلا مانع اس