توضیح مترجم: در هفتههای اخیر شاهد حملات مداوم رسانههای راستگرای ونزوئلا به آلن وودز بودهایم. این حملات البته به ونزوئلا محدود نماند و کار به جایی رسید که اکونومیستِ لندن٬ یکی از معتبرترین مجلات جهان٬ نیز به حمله به آلن پرداخت. او در پاسخ به این حملات بیانیهایی مطبوعاتی منتشر کرد که هفتهی گذشته در «وِآ» (Vea) یکی از نشریات اصلی ونزوئلا منتشر شد. در اینجا ترجمه فارسی این بیانیه را برای اطلاع خوانندگان تقدیم میکنیم. اصل اطلاعیه به اسپانیایی است و ترجمه فارسی بر اساس ترجمه انگلیسی انجام شده است.
ترجمه بابک کسرایی
رامون موچاچو در روز ۴ نوامبر کنفرانسی مطبوعاتی برگزار کرد و در آن مرا «ایدئولوگ اصلی حزب حاکم» و «ایدئولوگ و مشاور ارشد رئیسجمهور» خواند. این ادعاها در چند هفته اخیر در رسانهها تکرار شدهاند.
این ادعاها ذرهای حقیقت ندارد. من مشاورِ رسمی یا غیررسمی رئیس جمهوری بولیواری نیستم و هرگز نبودهام. من به رئیسجمهور چاوز و هیچ کس دیگری مشاوره نمیدهم. تنها نظراتم را بیان میکنم که میتوان پذیرفت یا رد کرد. و من همانقدر حق دارم نظرم را راجع به ونزوئلا ابراز کنم که آقای موچاچو حق ندارد نظرش را راجع به آلن وودز بگوید – و همین کار را هم با شرح و تفصیل انجام داده.
من مفصلا در مورد ونزوئلا از زاویه مارکسیستی نوشتهام. مداوما از رئیسجمهور چاوز در مقابل حملات کینهای و مغرضانهی امپریالیستها و اپوزیسیون ضدانقلابی دفاع کردهام. من حامی قرص و محکمِ انقلاب بولیواری هستم اما به کلی مستقل از دولت بولیواری و هر دولت دیگری هستم.
دروغپراکنی در مورد «مشاورین خارجی» تلاشی ناشیانه برای دور کردن توجه از ارتباطهای مستند اپوزیسیون با مشاورینشان در واشنگتن و میامی است که همه حرفها و اعمالشان را آنها معین میکنند.
آقای موچاچو مخالف انقلاب بولیواری و رئیسجمهور چاوز است و میکوشد او را به هر طریق ممکن سرنگون کند. آخرین کارزار سازمانیافته در رسانهها آخرین قسمت از کارزاری مفتضحانه برای بیاعتبار کردن رئیسجمهور و بیثباتسازی دولتِ ونزوئلا٬ که در انتخاباتی دموکراتیک انتخاب شده است٬ بود.
تنها «جرم» من از نظر اپوزیسیون این است که مداوما از چاوز و انقلاب بولیواری علیه امپریالیسم و اولیگارشی ضدانقلابی دفاع کردهام.
آنان افسانهی «مشاورین خارجی چاوز» را پخش میکنند و در مورد نقش سی ان ان و رسانه های بورژوایی که در سطح بینالمللی هر روز در طول دههی گذشته کارزاری خشونتبار از دروغ و تهمت علیه رئیسجمهور چاوز پیش بردهاند٬ از جمله فراخوان دادن به سرنگونی و ترور او٬ ساکتند. این نوع دخالت خارجی در امور داخلی ونزوئلا با تایید پرشور اپوزیسیون روبرو میشود.
میخواهم از این فرصت استفاده کنم و اشاره کنم که اگر هر روزنامهنگاری در بریتانیا یا آمریکا خواستار سرنگونی خشونتبار دولت و قتل رئیس دولت میشد٬ طولی نمیکشید که محاکمهاش کنند.
آقای موچاچو مدعی است که من میخواهم ونزوئلا را به سمت «کمونیسم» مدل روسیه سوق دهم. این هم دروغی دیگر است. مردم ونزوئلا الگوی سوسیالیسم خود را بر اساس خواستهها٬ سنتها٬ تاریخ و مشخصه ملی خود اتخاذ خواهند کرد.
باضافه این امری مستند است که من همیشه مخالف کاریکاتور بوروکراتیک و توتالیترِ سوسیالیسم که آقای موچاچو (به غلط) «کمونیسم» مینامد٬ بودهام.
من خواهان سوسیالیسمِ دموکراتیک هستم که بر پایه کنترل و مشارکت دموکراتیک زحمتکشان در تمام سطوح باشد. اما تعلق آقای موچاچو و اپوزیسیون به دموکراسی خیلی روشن نیست. آنها هرگز اراده مردمی را نپذیرفتهاند و هنوز هم نمیپذیرند.
اپوزیسیون وانمود میکند که در حال «دفاع از قانون اساسی» است اما در آوریل ۲۰۰۲ اولین عملِ کودتای ضدانقلابی لغو قانون اساسی و اخراج و دستگیری وزیرانِ دولت منتخب بود. همه میدانند که این کودتا مورد حمایت فعالانه اپوزیسیون و فهدهکاماراس (فدراسیون اتاقهای بازرگانی ونزوئلا-م) بود .
رهبر «پریمرو جوستیسیا» («اول٬ عدالت»٬ حزبی راستگرا در ونزوئلا-م) مدعی دفاع از طبقه متوسط است و میگوید مارکسیستها (که منظورش چاوز است) خواهان «ملیسازی همهچیز» هستند. این هم دروغی دیگر است. من خواهان مصادره زمینداران٬ بانکها و سرمایهداران بزرگ به عنوان تنها راه دفاع از انقلاب هستم. اما مخالف مصادره شرکتهای کوچک هستم.
من مصادرههایی که دولت بولیواری انجام داده تایید میکنم. اما تاییدِ آن لزوما به این معنی نیست که مسئول آن هستم. من تئوریِ تکامل داروین را تایید میکنم اما نقشی در نوشتن کتابِ «منشا انواع» نداشتم.
همه میدانند که مشکل اصلی در اقتصاد ونزوئلا فقدان سرمایهگذاری خصوصی است. این به معنی اعتصابِ سرمایه است که بدترین تاثیرات را داشته است (سقوط سرمایهگذاری٬ فرارِ سرمایه٬ بستن کارخانهها٬ تورم و بیکاری).
ملیسازیها عملی دفاعی برای حفظ تولید هستند. آنچه من به آن اشاره کردهام این است که ملیسازیهای منفرد نمیتواند مسائل بنیادین اقتصاد ونزوئلا را حل کند چرا که نمیتوانیم آنچه در کنترل ما نیست برنامهریزی کنیم. و آنچه که صاحبش نیستیم در کنترل ما هم نیست.
اپوزیسیون مدافع منافع طبقه متوسط نیست. مدافع منافع زمینداران٬ بانکداران و سرمایهداران بزرگ است. این علت واقعی حملات آتشینِ اپوزیسیون به گرایش مارکسیستی و شخص من است.
در همان زمانی که سرمایهداران مشغول خرابکاری در اقتصادند٬ نمایندگان سیاسیشان میکوشند فضایی از ترس ایجاد کنند تا دولت منتخب دموکراتیک را بیثابت کنند. کارزار علیه باطلاح «مشاورین خارجی» تنها بخشی از این استراتژی است.
به باور من انقلاب بولیواری اکنون به نقطهای حیاتی رسیده که مجبور است تصمیمات جدی اتخاذ کند. یا روند انقلابی را تسریع میکند که به معنی مصادره قدرت اقتصادی اولیگارشی یک بار برای همیشه است و یا با خطراتی بسیار جدی روبرو خواهد بود.
اپوزیسیون میکوشد تخمِ هشدار و وحشت پراکنده کند. در عین حال میکوشد انقلاب را از مسیر خارج کند و آنرا مجبور به عقبنشینی کند.
اپوزیسیون به این دلیل شبح «کمونیسم» را مطرح میکند و به پیگیرترین حامیان انقلاب افترا میزند که در تلاش است در جنبش تفرقه بیاندازد. آن ها میدانند که اگر بتوانند چپ را منزوی و نابود کنند٬ انقلاب را از متعهدترین و رزمندهترین بخش آن محروم میکنند.
هدف این توطئهها شکاف انداختن در جنبش است تا آمال سوسیالیستی کنار گذاشته شود و وارد معامله با بورژوازی ضدانقلابی شود.
اگر موفق شوند٬ توازنِ انقلاب بولیواری به شدت به راست میچرخد و راه برای رفورمیستهایی باز میشود که هرگز طرفدار سوسیالیسم نبودند و خواب «چاویسم بدون چاوز» را میبینند تا اوضاع را خود به دست بگیرند. هدف واقعی این حملات آلن وودز و گرایش بینالمللی مارکسیستی نیست. هوگو چاوز و انقلاب بولیواری است.
چنین اتفاقی٬ انقلاب را به طرزی مرگبار تضعیف میکند و پایگاه واقعی آن٬ کارگران و دهقانان٬ را بیروحیه میسازد. پیروزی اپوزیسیون در ۲۰۱۲ را تضمین میکند و راه ضدانقلاب را صاف میکند.
آقایان٬ مانورهای شما مثل روز روشن است. شما موفق نمیشوید! به قول رئیسجمهور: «این انقلاب راهِ بازگشت ندارد٬ در اینجا دیگر معاملهای با بورژوازی نیست٬ دیگر هرگز». «در حیات نظامی یا غیرنظامی ما نباید جایی برای اقدامات نصفه و نیمه وجود داشته باشد. یک خط: انقلاب را رادیکال کنیم».
منبع: «در دفاع از مارکسیسم»٬ وبسایت گرایش بینالمللی مارکسیستی (http://www.marxist.com)٬ ۳۰ نوامبر ۲۰۱۰
Translation: Mobareze Tabaqati (Iran)